پزشکی 90 یزد

به گزارش ایران ویج ، سیر تحول خودرو های پلیس راهنمایی و رانندگی طی 70سال اخیر جالب است. از دهه 1320 كه خودرو های آلمانی، انگلیسی و آمریكایی به خدمت شهربانی كل كشور درآمدند تا امروز كه از بنز، پژو و زانتیا برای كارهای مربوطه استفاده میشود.

شاید كمتر كسی به نوع خودروها و تجهیزات به كار رفته در آنها توجه كرده باشد ولی آنچه مسلم است اینكه صرف‌نظر از قدمت طولانی استفاده از خودرو در این بخش تنها ظرف چند سال اخیر شاهد ارتقای تجهیزات در این خودروها بوده‌ایم به عبارت دیگر خودروهای پلیس شاید بیش از 60 سال جز به چراغهای گردان، بی‌سیم و بلندگو به چیز دیگری مجهز نبودند اما امروز به سیستم‌هایی نظیر دوربین‌های خودكار، دستگاه‌های GPS، لوازم تشخیص مصرف نوشابه‌های الكلی توسط رانندگان، امكانات رایانه‌ای و ... تجهیز شده‌اند. در ادامه به سیر تحول این خودروها اشاره می‌كنیم.


مدلی از بنز قدیمی، حدود 67 سال پیش یعنی در سال 1940 میلادی ساخته و برای به كارگیری در شهربانی روانه تهران شد. در آن روزگار هنوز خودروهای پلیس به چرا‌غ‌های گردان، بی‌سیم و بلندگو مجهز نشده بودند.

فولكس‌واگن قورباغه‌ای شكل با دو رنگ مشكی و سفید كه به یك چراغ‌گردان آبی‌رنگ و یك دستگاه بی‌سیم با برد محدود مجهز شده بود از جمله وسایل نقلیه مورد استفاده پلیس راهنمایی و رانندگی در آن زمان بود. این خودرو  هم‌اكنون در پاركینگ نیروی انتظامی خاك می‌خورد.

 

 

 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط مهدی جلادت |

                                                       مادر من فقط یک چشم داشت

                                   

مادر من فقط يك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون هميشه مايه خجالت من

بود

 

اون براي امرار معاش خانواده براي معلم ها و بچه مدرسه اي ها غذا مي پخت

يك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره

خيلي خجالت كشيدم . آخه اون چطور تونست اين كار رو بامن بكنه ؟

به روي خودم نياوردم ، فقط با تنفر بهش يه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم

روز بعد يكي از همكلاسي ها منو مسخره كرد و گفت ايي يي يي .. مامان تو فقط يك

چشم داره

فقط دلم ميخواست يك جوري خودم رو گم و گور كنم . كاش زمين دهن وا ميكرد و

منو ..

كاش مادرم يه جوري گم و گور ميشد...

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا ميخواي منو بخندوني و خوشحال كني چرا نميميري ؟

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

دانشجویان عزیز پزشکی اصلا ناراحت نباشید

گروه بیوشیمی دانشگاه می خواست طی اقدامی غافلگیرانه تمامی بچه های گل ورودیمون که

بیش از 35نفر هستندرا مشخص کند که فضل (باتری)الهی این ماموریت

خطیر که از طرف آموزش به گروه بیوشیمی محول شده بود انجام شد

لذا با افتخاراز کسانی که فقط از طرف دانشگاه به عنوان دانشجوی نمونه معرفی شدند و از نظر من و دانشگاه گل ترین های ورودی 90 هستند با افتخار یک بار دیگه در قسمت نظرات خودشون رو معرفی کنن

اولین نفر خودم(مهرداد مرادپور!!!!!) با نمره ی 8.1

از کسانی که با نوشتن روی  پارچه از این 35 نفر قدردانی کنند ضمن به عمل آوردن تشکر به آقای سروش خان محمدی ارجاع داده می شوند تا در پروژه بزرگ (سرکار گذاشتن 90 نفر دانشجو در یک هفته)ایشون شرکت کنند  

و اما ماکسیمم امتحان که جناب غلمانیه

ضمن گذاشتن احترام باید بگم واقعا از این به بعد (روت میشه !!!!!!!!توی چهره ی 35 نفر نگاه کنی ؟؟؟؟؟؟؟

نه راستشو بگو ؟؟؟؟؟)

همچنین تشکر از آقای عباس وکیلی زارچ که ایشونم شدن 16.4 و وضعیتی مشابه جناب غلمانی دارند .

 

درمورد امتحان رایانه: شامل 2 تا فیلم و یک قبضه ویس هست

همین جا صمیمانه از کسانی که (ویس اینترنت)استاد رو دارند می خواهم که اون رو روی وبلاگ آپلود کنند

یک بار دیگه به افتخار این مفاخر ورودی 90 :

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 5 تير 1386برچسب:, توسط |

 

1سلام به همه

.....یه عکس من چند روز پیش از دانشکدمون گرفته بودم ... امروز دقیقا نمونه ی همون عکس رو تو فیسبوک دیدم..واقعا اینا این همه کار میکنن خسته نمیشن..شباهت را احساس کنید....

20120410485_2.jpg

به نظر شما مسولیت هر کدوم چیه؟؟؟؟؟؟

7-مدیر بخش تو سعه کاری

6-ناظر خیلی مخفی

5- مدیر تولید!

4-سرپرست داخلی....

3-مدیر متفکر!!!

2-مدیر دیدزنی.....!!!!!(داره اون یارو چادری رو دید میزنه!)

1-شیرعـــــــــــــــلی!!!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, توسط محسن گودرزی |

 

                   
سه ظرف را روی آتش قرار دادیم. در یکی از ظرفها هویج در دیگری تخم مرغ و در دیگری قهوه ریختیم و پس از 15 دقیقه:
هویج: که سفت و محکم بود نرم و ملایم شد

تخم مرغ که شل و وارفته بود سفت ومحکم شد دانه های قهوه در آب حل شدند و آب رنگ و بوی قهوه گرفته است. حالا فرض کنید آبی که در حال جوشیدن است مشکلات زندگیست . شما در مقابل مشکلات چگونه اید؟

مثل هویج سخت و قوی وارد مشکلات می شوید ودر مقابل بسیار خسته میشوید امیدتان را از دست داده وتسلیم می شوید. هیچ وقت مثل هویج نباشید..!

با قلبی ملایم وحساس وارد میشوید وبا یک قلب سخت وبی احساس خارج میشوید از دیگران متنفر میشوید و همواره تمایل به جدال دارید. هیچ وقت مثل تخم مرغ نباشید…!

در مقابل مشکلات مثل قهوه باشید. آب قهوه را تغییر نمیدهد. قهوه آب را تغییر میدهد. هر چه آب داغتر باشد طعم قهوه بهتر میشود…!

پس بیایید در مقابل مشکلات مثل قهوه باشیم ما مشکلات را تغییر دهیم. نگذاریم مشکلات ما را تغییر دهد.

از طعم قهوه تان لذت ببرید…

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

               

 

 

هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو، دلی را به دریا زدم که از آب ، واهمه داشت . . .


 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

 


 

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.

پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.

این بگو مگوها همچنان ادامه داشت ، تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند. پیر مرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!

از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود.

قدر هر کسی رو بدونید تا یه روزی پشیمون نشید




 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.